فرقه "سلفیه" چگونه شکل گرفت؟/ خدمتی که نجّار ایرانی به وهابیت کرد


آن چیزی که امروز به «کابالا» معروف است و در میان یهودیان گسترش پیدا کرده ریشهای دارد در عقاید سری و مادیگری مربوط به مصر باستان که بر جادوگری استوار است. آنان با چشمپوشی از احکام تورات، شعائر و آداب سحرآمیز دیگر بتپرستان را پذیرا شدند و در نتیجه عقایدی مثل کابالا به تعالیم پنهانی در یهودیت تبدیل شد.
![]()
به گزارش شفقنا، سيد ابراهيم سجادي در شماره ی 32 فصلنامه ی پژوهش های قرآنی نوشت: ديدگاه دوم از موضعي برتر توانسته است با ادعاي تخاصم زايي، دين را از صحنه زندگي اجتماعي كنار بزند. حقانيت اين دعوي پلوراليستي بر اين پيش فرض تكيه دارد كه اصول مشتركي از سوي اديان بزرگ توصيه نمي شود و همه اين آيينها پيروان خود را به تنگ نظري و تعصب فرامي خوانند، حال آن كه اديان، افزون بر همسويي شان در آموزه ها ـ كه در شماره پيشين طي مقاله اي با عنوان «همسويي آموزه هاي اديان» به اثبات رسيد ـ در دو محور اساسي ديگر نيز مشتركاتي را مطرح مي كنند كه تأثيري شگفت و ترديدناپذير در مسالمت جويي و همبستگي تمدن ساز پيروانشان دارند. در اين نوشتار دو محور يادشده را پي مي گيريم:
فضل الله صبحي مهتدي يكي از بانفوذترين مبلغان بهائي بود آه در طي سالهاي متمادي وطولاني در فرقه بهائي مشغول به خدمت بوده ، اومسافرتهاي زيادي رفته واز شخص عبدالبهاءتشويقنامه ها والواح زيادي دريافت نموده .


مذهب شيعه ،مذهب حاكم بر كشور و مراجع تقليد، رهبران حقيقى مردم ايران در دوره قاجاريه بود. دولتهاى روس و انگليس كه سلطه خود را بر دولت ايران مستقر كرده بودند براى شكستن اقتدار ملت ايران كه در مقابل آنان حاضر به تسليم نبود به فكر شكستن اقتدار مذهب شيعه افتادند و زمينه اين تفرقه را در مكتب شيعه يافتند و بر اساس آن به تحريم و ايجاد فرقه بابيه پرداختند.
ايدئولوژى بهائيت طى چند دهه تغييراتى مى يابد كليه مراحل تحول اساس ايدئولوژيك اين جنبش در دوره قاجاريه طى مى شود براى روشن شدن مرام اين فرقه بهتر است به معرفى ايدئولوژى شيخيه و بابيه و ازليه و بهائيت بپردازيم.

در تكميل مبحث بهاييت، من صرفا با استناد به كتب موثق بهايى كه در همه مراکز آنها در دسترس است، و حتى الامكان فقط كتب نوشته شده توسط دو شخص اول بهاييت يعنى آقاى على محمد شيرازى ملقب به باب و ميرزا حسينعلى ملقب به بها استناد ميكنم.
الف- آقاى باب و مساله امام زمان
در صفحه بيست و هفت از كتاب صحيفه عدليه ايشان مينويسد: حضرت امام حسن عسكرى داراى فرزندى بنا محمد بوده كه قائم اسلام و صاحب الزمان است
در صفحه پنج توضيح لغات و اصطلاحات كتاب بيان فارسى در تفسير حرف ميم كه در صفحه پنجاه و هشت آمده ميگويد: امام دوازدهم، محمد ابن الحسن العسكرى
در لوح الف در كتاب اسرار الآثار جلد يك صفحه صد و هشتاد به بعد مضامين زير را ميبينيم: بعضى نسبت داده اند كه من ادعاى امامت و يا رسالت كرده ام. (خدا ايشان را به سبب اين تهمت بكشد)!!!… عده أى ديگر نسبت بابيت به من داده اند، (خدا ايشان را لعنت كند)!!!. از براى حضرت بقيه الله بعد از نواب اربعه ديگر نايبى وجود ندارد و هر كس چنين ادعايى كرد (بر همه واجب است كه او را بكشند.)!!! سپس اعلام ميكند كه امروز امام زمان محمد ابن حسن العسكرى امام بر حق و حجت خدا ميباشد
قرآن و بهائيت:

وقتى در قرآن به آيه مباركه (و لا رطب و لا يابس الا فى كتاب مبين) رسيدم به اين معنى كه تر و خشكى نيست كه در قرآن نباشد مطمئن شدم كه حتما راجع به گروهى كه تحت عنوان بهائيت مسلمانان را فريب داده و براى خود قصر و تشكيلاتى راه انداخته اند نيز نشانه و آياتى در قرآن وجود دارد. بالاخره به آيات زير رسيدم:
سوره مدثر آيات 29 الى 31 : لواحه للبشر. عليها تسعه عشر.
ترجمه: (لوح دهنده است به مردم. بر اوست عدد نوزده.)

اسماعيليه يك فرقه به اصطلاح اسلامی است كه معتقد است بعد از امام صادق ـ عليه السلام ـ فرزند ارشدش اسماعيل امام و جانشين بر حق امام صادق ـ عليه السلام ـ است. برغم اينكه در زمان حيات امام صادق ـ عليه السلام ـ اسماعيل فوت كرد و برمرگ او شاهد گرفت و چهره او را از ميان كفن در هنگام تدفين به مردم نشان داد، اين گروه معتقد است كه امام صادق ـ عليه السلام ـ اقدامات مزبور را براي انحراف ذهن دستگاه عباسي انجام داد، تا خطرات ناشي از سوي حكام عباسي از سر اسماعيل برطرف شود.(

ایلیا در ظاهر اعضا را از فعالیتهای سیاسی منع کرده بود ولی در انتخابات نهم ریاستجمهوری، راهی از معنویت به سیاست باز کرد تا از این طریق خود را به جامعه معرفی کند .
اگر از نگاه بیرونی به نمودهای بارز فرقهها نظری بیندازیم، درخواهیم یافت که همه فرقهها مجموعهای از صحبتهای خوب، زیبا و در عین حال عامه پسند هستند. حتی مباحثی که مطرح میکنند ممکن است در قالب اصول معنوی هم قابل دفاع باشند. اما آنچه در بررسی فرق از دید پنهان میماند، نه عقاید آنان بلکه روابط و عملکرد تشکیلاتی آنان است که عموماً و بلااستثنا بر پایه مرید و مرادی است. اغلب فرقهها، فعالیتهایشان را با ظاهری زیبا و جذاب، حتی در پوشش مؤسسات رسمی و قانونی و دارای مجوز در جامعه ارائه میدهند اما با ورود به مراکز فعالیتی و بررسی روند کارها و برنامههایشان، میتوان به ماهیت فرقهای آنها پی برد. یکی از محققان حوزه فرقه ،«فرقه رامالله» را کالبدشکافی کرده است.
سرکرده فرقه رامالله
پیمان.ف، سرکرده فرقه رامالله، در کرمانشاه و در خانوادهای پر جمعیت به دنیا آمد. او تحصیلات خود را تا دوره راهنمایی و دبیرستان در همان شهر ادامه داد و به دلیل مشکلات عدیده خانوادگی به ویژه جو روانی پرتلاطم و پرتنش خانواده، ترک تحصیل کرد و گوشه نشین و منزوی شد. پیمان.ف با وجود نداشتن تحصیلات رسمی و آکادمیک با مطالعات خود و بهرهگیری از استعداد نسبیاش، خلأ شخصیتی خود را به خوبی پر کرد و به تبع آن، نوع دیگری از زندگی را برگزید.
بزرگترین مانع مسیر نو و سیمای جدید، نام و نشان و خانوادگیاش بود. او با مهاجرت به تهران با عقبه خویش وداع کرد و از خانواده و نام قبلی خود جدا شد و با ادعاهای جدید، زندگی کاملاً متفاوتی را شروع کرد.
نحوه ظهور و شکلگیری فرقه رامالله
پیمان.ف، معروف به الیا (الیاس) رامالله، بین سالهای 1375 تا 1384 در اماکن عمومی و فرهنگی تهران جلسات سخنرانی در قالب معنوی برگزار میکرد و محافل خصوصی را نیز در منازل، باغها و ویلاهای مریدانش در تهران، مهرشهر(کرج) و شمال تشکیل میداد. جلسات وی با عنوان آموزش علوم باطنی، هنرهای ماورایی و الاهیسم نوین بود. او در ادامه برگزاری جلسات، تشکیلاتی را در قالب خدمت به خداوند راهاندازی کرد و مریدان را به اخذ مجوز تأسیس انتشارات، مؤسسات،انجمنها و نشریات مجاب کرد.
باید توجه داشت که این کارها فقط بزرگنمایی بود که توسط فرقه انجام میشد. قصد نهایی سرکرده از راهاندازی این نوع فعالیت ها، تشکیل یک جمعیت فرهنگی، برای دنبال کردن اهداف سیاسی- اقتصادی بود. شاید در ظاهر اعضا را از فعالیتهای سیاسی منع کرده بود ولی در انتخابات نهم ریاستجمهوری، راهی از معنویت به سیاست باز کرد تا از این طریق خود را به جامعه معرفی کند. بنابراین اعضا را به بهانه تشکیل ستادهای انتخاباتی و جمع آوری رأی، به ملاقات کاندیداها میفرستاد. اما این کار هم برایش نتیجهای نداشت و هیچ کدام از آنها به دامش نیفتادند.
باید به این نکته توجه داشت که فرقه رامالله در قالب آن مؤسسات و شرکت هایی که ثبت شده بود، شروع به تعامل و ارتباط گیری با سازمانها و نهادها کرد تا بتواند برای خود، اعتبار و امتیاز کسب کند و در واقع به دنبال مهر تأیید بود. آنها به تدریج، نامهنگاری و ملاقاتهای حضوری با مسئولان ردههای مختلف را شروع کردند تا فرقه قدرت بیشتری به دست آورد زیرا هر فرقهای برای بقای خود به قدرت نیاز دارد.
|
فرقه ای انحرافی به نام "مداد رنگی" که در یکی از شهرستانهای اصفهان شکل گرفته است برای گسترش دامنه فعالیت خود در سطح استان و در مرحله بعد گسترش در سطح کشور برنامهریزی میکند. |

اوّلین صوفی
عثمان بن شریک کوفی مشهور به ابو هاشم کوفی است که بعدها ابو هاشم صوفی هم لقب گرفت. وی در قرن دوم می زسیت.
امام صادق (علیه السلام) در مورد او فرمودند :
« إنّه کان فاسد العقیدة جدا و هو الّذی ابتدع مذهبا یقال له التصوّف و جعله مفرّا لعقیدته الخبیثه »
(حدیقه الشیعه/ص564؛اثنی عشریه/ص33)
(همانا او (ابو هاشم) انسانی است که جدا عقیده فاسدی دارد و اوست که از روی بدعت مذهبی را بنا نهاد که تصوف نامیده شد و آن را محل فراری برای عقیده فاسد خود قرار داد.»
کیوان قزوینی که 32 سال نزد موسس فرقه گنابادیه (سلطان محمد گنابادی) خدمت کرد تا به منصور علیشاه یا منصور علی ملقّب شد و بعد ها هم توبه کرد،می گوید :
اولین کسی که زیر بار این ننگ و بدعت رفت، ابو هاشم کوفی بود که رنج ها به خود داد تا عرّاده صوفی به راه افتاد.
(استوارنامه/ص22)
تصوف در حقیقت، مخلوطی از تفکّرات فرقه ها و ادیان مختلف اعمّ از « بودایی » ، « میترایی » ، « زردشتی » ، « مانوی » ، « تائو » ، « مسیحی » ، « برهمایی » یهود و اسلام است.
مسائلی همچون : فقر ، خرقه پوشی و ریاضت های طولانی ،از آداب هندو هاست.(ماللهند/ج1/ص25)
« تشرّف » را از آئین میترا گرفتند. ( آئین میترا همان مهر پرستی ایران باستان است.میترا یعنی خورشید)
(آئین میترا/ص27)
« غسل اسلام » گنابادی ها ، از غسل تعمید مسیحی ها اخذ شده است)
« پَرسه و گدایی صوفی مبتدی » از آئین برهمایی گرفته شده است.(ماللهند/ج2/ص453) (مخصوص فرقه خاکساریه)
عین قول عقیده صوفی ها در مورد ذکر ، در آئین زردشت آمده که باید پیکر پیر را بدل گیرند و چنان داند که حاضر و ناظر است و از فکر پیر غایب نگردد.
(ریاض السیاحه/ص181)
چنانکه ملّا علی گنابادی، فرزند ملا سلطان مشهور به نور علیشاه ثانی می گوید : مقلّد ناچار است که در وقت عبادت ، مرشد را در نظر آورد.
(صالحیه/ص334)
کیوان قزوینی صاحب استوار نامه می گوید : صحّت اعمال و عبادات و معارف موقوف است به اجازه « قطب » والّا باطل است و قبول خدا نیست ، هرجند با خلوص نیت باشد؛ زیرا معنای خالص بودن نیّت « خلوص للقطب » است و کسی راهی به خلوص لله ندارد مگر از راه قطب. ولایت ، یعنی بیعت با ولی امر که به واسطه آن ، صورت قطب وارد قلب می شود. (استوارنامه/ص132)
« عُشریه » نیز که در فرقه نعمت اللهی گنابادی جریان دارد و جانشین خمس و زکات است، از آئین مسیحیت و یهود اخذ شده است.