انحراف اسماعيليه از زواياي مختلف قابل بررسي است كه مهمترين انحرافات اين گروه را مي‌توان سه چيز برشمرد:
الف. تأويلات باطنيه در حد بي‌اعتبار دانستن ظواهر شرع پيش مي‌رود، يعني اينها احكام مانند وجوب نماز، روزه، حج و... را قابل نسخ و رفع مي‌دانند. روي اين حساب با انكار شريعت راه اباحه‌گري بي‌حد و مرز را مي‌پيمايند. و چنين عقيده به اتفاق فرق اسلامي موجب كفر و خروج از اسلام است، بدين جهت هنگامي كه تمام مذاهب اسلامي نماينده به مجمع التقريب بين المذاهب الاسلامي معرفي كرد، اين گروه موفق نگرديد كه نماينده خود را شامل مجمع مزبور نمايد، زيرا همه فرق اسلامي، مسلماني گروه مزبور را قبول نداشتند و براي انحراف يك فرقه منسوب به اسلام بالاتر از اين نمي‌توان تصور كرد.
ب. شيعه اثناعشري، گروه مزبور را گمراه و منحرف مي‌دانند، زيرا تاويلات بي‌حد و مرز آنان علاوه بر نفي ظواهر شريعت به نفي خشم نبوت هم مي‌انجامد و اينكه عدد هفت براي آنان يك ارزش مادر به حساب مي‌آيد تا همه انبياءو اوصيا و امامان را منحصر در عدد هفت، كند.(2)و دين تأثيرپذيري از عرفان و عقايد هندوئيزم و فلسفه ستاره پرستان است.(
ج. عدم پذيرش امامان بعد از امام صادق ـ عليه السلام ـ خود انحرافي است كه به منزله انكار همة ائمه است و انكار يكي از امامان مانند انكار رسول الله ـ صلي الله عليه و آله ـ است.(4)
انحرافات اسماعيليه از نظر معرفتي خيلي فراوان است و در واقع تمام انحرافات آنان به همان سه انحراف اول بر مي‌گردد. اما انحرافات رفتاري آنان نيز قابل تأمل است. از جمله همانطوري كه در كتاب پل آمير آمده است در قهستان تمام مردان جنگي اسماعيليه را به خواجگي مي‌كشاندند و اين خود جنايت بزرگ در عرف عقلاي جهان است.


*************
1)تاريخ الفرق الاسلاميه، تأليف محمد خليل الدين، ص 183.
2)طباطبايي، علامه سيد محمدحسين، شيعه دراسلام، ص 39، نشر بنياد علمي و فكري علامه، سال 62.
3)همان، ص 35.
4) بحارالانوار، علامه مجلسي، ج 51، ص 16

عقاید فاطمیان (از فرقه های اسماعیلیه )

فاطميان همچون ديگر فرقه هاى اسماعيليه به تمايز ميان ظاهر و باطن دين معتقدند ولى برخلاف قرامطه كه تنها باطن را مى پذيرند، و برخلاف اسماعيليان نخستين كه بر باطن و حقايق مكتوم در آن تاءكيد داشتند، اسماعيليان فاطمى ظاهر و باطن را مكمل يكديگر مى دانند و مراعات تعادل بين آن دو را واجب مى شمرند. از اين رو، نزد آنان دسترسى به حقيقت بدون شريعت امكان پذير نيست و حقيقت هميشه با شرايع و ظواهر دين مرتبط است . در مورد تفسير قرآن ، آنها امام اسماعيلى را «قرآن ناطق » و متن قرآن را «قرآن صامت » مى خواندند. آنان اقوال امامان خويش را به عنوان حديث قبول داشتند و به احاديث نبوى و امامان قبلى خود، به خصوص امام صادق (ع) احترام مى گذاشتند. قاضى نعمان بنيان گذار علم فقه اسماعيلى بود و از زمان عبيدالله مهدى اولين خليفه فاطمى تا هنگام مرگ خود در سال 363 ق مقامات مختلفى در دستگاه فاطميان داشت .

متفكران فرمطى همچون داعى نسفى و ابوحاتم رازى و ابويعقوب سجستانى نوعى جهان شناسى متاثر از فلسفه نو افلاطونيان را تدوين كرده بودند كه مورد پذيرش تمام گروههاى قرمطى سرزمينهاى شرقى بود. اين جهان شناسى در زمان معز فاطمى مورد پذيرش اسماعيليان فاطمى نيز قرار گرفت . بر اين اساس ، خداوند، متعالى و به كلى ناشناختنى است . عقل كل ، نخستين مخلوق خداست و نفس كلى دومين مخلوق است كه از عقل منبعث شده است .نفس منبع هيولى و صورت است و از آن ، افلاك هفتگانه و ستارگانش صادر شده اند. در اثر حركتهاى افلاك و كواكب گرما و سرما وترى و خشكى به وجود آمده اند و از تركيب اينها عناصر مركب مانند خاك و آب پديدار گشته اند، و در مراحل بعدى گياهان و حيوانات و سپس انسان پديد آمده است . در دوره هاى بعد داعيان فاطمى مانند حميد الدين كرمانى و ناصر خسرو به اصلاح و تكميل اين جهان بينى پرداختند. در جهان شناسى كرمانى ده عقل جايگزين عقل و نفس شده است و اين مطلب تاءثير فلسفه ابن سينا و ديگر مشائيان مسلمان را نشان مى دهد. (1)

اسماعيليان براى امامت درجاتى را بيان كرده اند:
1.در بالاترين درجه امامت ، امام مقيم قرار دارد كه رسول ناطق را ارسال مى كند و به آن «رب الوقت » نيز مى گويند.
2.امام اساس كسى است كه همراه رسول ناطق مى آيد و ياور و امين او بوده و كارهاى اصلى رسالتى او را اجرا مى كند و ادامه مى دهد. سلسله امامان مستقر در نسل امام اساس قرار دارند.
3.امام مستقر، امامى است كه امام پس از خود را تعيين مى كند.
4.امام مستودع به نيابت از امام مستقر، شؤ ون امامت را اجرا مى كند. خلافت اين نوع امام محدود است و لذا امامت به صورت موروثى به فرزندش نمى رسد و حق تعيين امام بعدى را ندارد. گاه به امام مستودع ، «نائب الامام » نيز مى گويند. (2)

موفق باشیدیازهرا

منابع:
1. دائره المعارف بزرگ اسلامى ، ج 8، ص 963-695
2. تاريخ الفرق الاسلاميه ، ص 186-157